حوزه بسیج دانشجویی شهدای خلیج فارس

وبلاگ حوزه بسیج دانشجویی شهدای خلیج فارس دانشگاه جامع علمی-کاربردی استان هرمزگان

حوزه بسیج دانشجویی شهدای خلیج فارس

وبلاگ حوزه بسیج دانشجویی شهدای خلیج فارس دانشگاه جامع علمی-کاربردی استان هرمزگان

حوزه بسیج دانشجویی شهدای خلیج فارس

این وبلاگ متعلق به حوزه بسیج دانشجویی شهدای خلیج فارس دانشگاه جامع علمی-کاربردی استان هرمزگان میباشد. @$

امروز شنبه 6دی فرزند شهید اسدالله رئیسی هنگامی میزبان مدیریت فرهنگی دانشجویی

دانشگاه جامع علمی - کاربردی استان بودند.


به گزارش روابط عمومی حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه جامع علمی- کاربردی استان هرمزگان:

امروز صبح مدیریت فرهنگی دانشجویی دانشگاه جامع علمی - کاربردی استان با تعدادی از همکاران از خانواده فرزند شهید اسدالله رئیسی هنگامی بازدید کردند.

به نقل از خبرنگار اجتماعی حوزه بسیج دانشجویی شهدای خلیج فارس :

پس از آن که وارد خانه فرزند شهید شدیم فرزند شهید کلیپی از چند دقیقه قبل از شهادت پدرش برای ما پخش کرد، تصاویری بود از زمان درگیری شهید و همرزمانش با ناو و بالگرد های آمریکایی.

خانم رئیسی از خاطرات پدرش میگوید: از قبل از انقلاب پدرم فعالیت هایی علیه رژیم شاهنشاهی داشتند،به همین خاطر ساواک به دنبال پدرم بود.

همچنین خانم اعظم رئیسی هنگامی در باره مکاشفاتش با پدر میگوید: ماه محرم بود از هیئت بر میگشتم، دلم هوای حرم امام حسین (ع) را کرده بود. وقتی وارد خانه شدم تلیویزیون را روشن کردم پخش مستقیم از کربلا را نشان میداد،بیشتر دلم گرفت و بغضم شکست. فردای آن روز که پنجشنبه بود به گلزار شهدا رفتم و طبق معمول با لفظی کاملا خودمانی شروع به درد و دل کردن با پدر کردم. به پدرم گفتم شما که رفتید و به قول خودتان به کربلا رسیدید، نمیشود واسطه شوید تا به ما هم اجازه زیارت دهند؟ شب که خوابیده بودم پدر به خوابم آمد. میدانستم که مدت زیادی است که او را ندیده ایم و لی به ذهنم نمی آمد که پدر شهید شده است! با لبخندی که به لب داشت گفت بروید برگه و خودکاری بیاورید تا برایتان مجوز سفر را امضا کنم، دقیقا همان امضایی که پایین نامه هایش میکرد را برایمان روی کاغذ کشید. صبح فردا با مادرم تماس گرفتم و از خوابم برایش گفتم، حرف هایم تمام نشده بود که مادرم با بغض و گریه گفت ساعتی پیش با او تماس گرفته اند و گفته اند یک کاروان هوایی عازم کربلاست که فقط پنج صندلی خالی دارد(یعنی درست به اندازه من ، مادر ،خواهر و برادرانم). با برادرم تماس گرفتم تا خواب را برای او نیز تعریف کنم، قبل از گفتن من برادرم گفت کار گذرنامه پنج نفرمان درست شده است.

در طول سفر و زیارت اطمینان داشتم که پدر نیز با من همراه است، وقتی به فرود گاه بندر بازگشتیم دست پدر را روی دوشم احساس کردم که با صدای لرزان گفت من دیگر باید بروم...

شهید اسدالله رئیسی از شهدای دریایی است که هنگام در گیری با ناوگان و بالگرد های آمریکایی به درجه شهادت نائل گردیدند.




انتهای پیام / @$

نظرات  (۲)

۰۹ دی ۹۳ ، ۰۱:۵۵ بسیجی گمنام
سلام
ان شاالله.

۰۹ دی ۹۳ ، ۰۱:۵۰ بهار نارنج

کارش چقدر سخت تر از پدرشه. خوبی شاینه که یه پشتیبان نزدیک به خودش داره.شهیدی که دستشو بگیره و راه نشونش بده.

اصلا شاید فلسفه ی هشت سال دفاع مقدس و دادن این همه شهید، مقدمه چینی برای جنگ فرهنگی ما بوده  باشه

ان شا الله که روسفید بشه در این حوزه.

 

با " به جرم عاشقی" به روز هستیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی